منتظرم
حالم یه جوریه
این روز رو اصلاً فراموش نمی کنم
نمی دونم خوبم؟ بدم؟
شاید منتظره چیزی هستم
شایدم نه
به هر حال تا به امروز هیچ زمانی اینطوری نبودم
نمیتونم بیشتر از این توضیح بدم
شاید بعداً گفتم
ساقی به نور باده برافروز جام ما مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما
گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است زان رو سپردهاند به مستی زمام ما
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ ز دیده دانه اشکی همیفشان باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
دریای اخضر فلک و کشتی هلال هستند غرق نعمت حاجی قوام ما
اگر خدا بخواهد انتظار تموم میشه!!